منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
نویسندگان
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید من در این وبلاگ درباره ی ایثار و شهادت مطالبی قرار دادم اومید وارم خوشتون بیاد و اگر مطلب جالبی در این باره داشتید در قسمت نظرات قرار دهید تا من با نام خودتون درج کنم
مطالب پیشین
وصیت نامه شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
امکانات دیگر


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 57
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 58
بازدید کل : 1561
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آیه قرآن اوقات شرعی
روزشمار غدیر
ساعت فلش مذهبی
روزشمار غدیر ذکر روزهای هفته
ابر برچسب ها
شهادت -شهادت بهچه معناست -شهیدان چگونه کسانی بودند - شهدا که بودند- شهید به چه معناست -شهدا چگونه افرادی بودند - شهدا کیستند-شهید چیست-شهادت چیست (1) ,  شهدت -معنای شهادت -شهدا زنده اند - ایا شهدا زنده اند-شهیدان زنده اند به چه معناست- شهیدان چیست- ایا شهیدان زنده اند (1) ,  عاشورا تاسوعا- ایا قبل از شهادت امام حسین عاشورا و تاسوعا وجود داشت -عاشو را و تاسوعا به چه معناست -عاشورا به چه معناست -تاسوعا به چهمعناست- امام حسین در واقع عاشورا - دهم و نهم امام حسین (1) ,  شعری در باره ی شهادت - شهادت -شهادت چیست - شهادت به چه معناست - شهادت در لغت (1) ,  وصیت نامه شهید -وصیت نامه - نامه ی شهید ان-نامهای از شهدا (1) ,  شهید کیست -شهید -شهدا -شهادت شهیدان کیستند- (1) ,  دغع از وطن به چه معناست - دفاع به چه معناست -دفاع چیست - دفاع یهنی چه- ایا دفاع از وطن مذموم است-ایادفاع از وطن ممدوح است (1) ,  اصالت فرهنگ ایثار و شهادت حفظ شود-فرهنگ ایثار حفظ شود - فرهنگ شهادت حفظ شود - اصالت - ایثار - شهادت - حفظ اصالت (1) ,  ایثار- معنی لغت -ایثار در لغت -ایثار چیست - تعریف ایتار - ایثار را تعریف کنید - در لغت ایثار به چه معناست - ایثار به چه معناست - (1) ,  مقصد ما بهشت- ایپار و شهادت ایثار و شهادت در اموزه ی شیعه -ایثار -شهدا -شیعه و ایثار (1) ,  شعری برای شهادت - شهید عباس بابائی- شعری برای عباس بابائی -اسماعیل سکاک- شعری از اسماعیل سکاک - شعری از اسماعیل سکاک برایعباس بابا ئی (1) ,  شهدا- عشق مدیون شهیدان- عشق به شهدا- تصویری از جسد شهیدان - شعری در باره ی شهیدان (1) ,  شهدا در اخرت -شهید در اخرت در برابر اهل بیت خویش چه میکند پیامبر در باره ی اخرت شهیدان چه میگوید- اخرت اهل بیت شهیدان چگونه است (1) ,  سخن رهبر در باره ی شهدا - شهدا از نقل رهبر - رهبر در باره شهدا چه گفته است (1) ,  وصیعت نامه - شهید -شهید شانزده ساله - وصیعت شهید شانزده ساله - (1) , 

<< زندگينامه شهيد هاشمي نژاد >>
 
 
بسمه تعالي
 
ياد ياران امام خميني ( ره ) شهيد سيد عبدالكريم هاشمي نژاد
 
   مردي از تبار علم و ادب و اخلاق آگاه و عالم به همه مسايل اجتماعي كه در طول دوران زندگي خود سراسر مبارزه و جنبشي بوده است . سير مبارزاتي وي از سال 1342 به اوج رسيد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانيهاي پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است . در تعقيب و گريزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواك با زيركي خاصي عمل نموده كه به ظاهر تسليم اما در باطن استوار و پرخروش بود كه همه اينها عامل برآشفتگي رژيم منحوس پهلوي و دستگاههاي اطلاعاتي شاه شده بود . از طرفي نقشي ارزنده در شكل دادن مردم در به ثمر رساندن  انقلاب اسلامي ايران داشته است.

 
زندگينامه شهيد :
  درتاريخ 5/5/1311شمسي در شهر علم خيز بهشهر از استان مازندران در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش سيد حسن مردي با ايمان و با تقوا و كاسب محل بود كه با زحمت فراوان مخارج  زندگي خود و خانواده اش را تامين مي كرد.

 دوران رشد و بالندگي سيد عبدالكريم با اوجگيري حكومت ديكتاتوري رضاخان مواجه بود. رضاخان در دوران حكومت ننگين خود دين و دينداري را تحت فشار  و اختناق قرارداده بود و در شهريور 1320 يعني زماني كه سيد عبدالكريم  10 ساله بود خاك ايران را ترك مي كند و پسرش محمد رضا به حمايت انگليس و آمريكا بر تخت سلطنت قرار مي گيرد كه او نيز دنباله روي سياستهاي پدرش بود.

      در همين ايام سيد عبدالكريم كه داراي هوش و ذكاوت خاصي بود ضمن درس خواندن بعد ازظهرها در مغازه پدرش به او كمك مي كرد و از آنجائيكه علاقه شديد به علم داشت ‘  با تشويق پدرش در حوزه علميه ي آيت ا... كوهستاني در روستاي كوهستان در 6 كيلومتري بهشهر همراه ديگر طلبه هاي جوان و با هدفي پاك و بي آلايش و با اخلاص و تشنه علم و اخلاق مجذوب رفتار حكيمانه آن استاد الهي شده و با جديت و تلاش به تحصيل علم پرداخت تا جائيكه در طول 4 سال دروس مقدماتي و مقداري از درس سطح فقه و اصول را به پايان رساند . اين دوره از زندگي اش نقطه عطفي بودكه با عظمت و زيبايي از آن ياد مي كرد. پس از اين ايام با كسب اجازه از محضر استاد كوهستاني عازم حوزه علميه قم شده و به ادامه تحصيل در زمينه فقه و اصول پرداخت و از اساتيد بزرگي  بهره برد و در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام  بروجردي ‘ علامه طباطبايي و امام خميني (ره) شركت نمود و از اساتيد ديگرآيت ا... صدوقي سيد رضا صدر  آيت ا... مجاهدي و مرحوم  داماد كسب علم نمود و در سال 1340 پس از فوت آيت ا... بروجردي به مشهد مقدس مشرف شد و در درس آيت ا... ميلاني و آيت ا...  شيخ مجتبي قزويني به تحصيل پرداخت . وي در سال 1335 در سن 25 سالگي با همشيره آقاي سيد حسن ابطحي ازدواج نموده و خطبه عقد آن دو در جوار حرم مطهر حضرت رضا (ع) با حضور آيت ا... ميلاني انجام مي شود و با تشكيل خانواده زندگي بسيار ساده و بي آلايشي داشت كه با شهريه ي طلبگي ‘ زندگي خود را اداره مي كرد  و بقيه آنرا از درآمد منبر و يا حق التاليف آثار بدست مي آورد و مخارج زندگي اش را تامين  مي نمود.

   سيد عبدالكريم در برابر خداوند تسليم محض بود و علاقه و ارادت خاصي نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام داشت و از كبر و غرور منزه بود و با توده مردم بخصوص قشر مستضعف و محروم رابطه نزديكي داشت و به ياري آنان مي شتافت . ايشان نسبت به مسائل فرهنگي بسيار حساس و با مسئوليت بود و در اين راه نيز زحمات زيادي كشيد .

       به همين مناسبت از سال 1340 با برپايي مجالس تبليغي و آگاهي دادن به مردم همت گماشت و همواره به سفرهاي تبليغي در شهرهاي مختلف عازم مي شد و در سال 1343 با همكاري سيد حسن ابطحي كانون بحث و انتقاد ديني را جهت ارشاد نسل جوان بنا نهادند . اين كانون داراي دو شعبه بود كه شعبه مركزي آن در مسجد صاحب الزمان (عج) واقع در فلكه صاحب الزمان (عج) قرار داشت . اين كانون تا سال 1351 ادامه داشت تا اينكه ساواك سخنراني و پاسخگويي به سئولات جوانان را  از ناحيه شهيد هاشمي نژاد ممنوع نمود .  

   اما سيد عبدالكريم همچنان به مبارزات سياسي خود ادامه مي داد و آشكارا جنايات خاندان  پهلوي را آشكار مي نمود و بارها و بارها در اين خصوص بازداشت و زنداني و مورد شكنجه قرار گرفته بود.

    در سال 1342 در ايام دهه فاطميه مجالسي در سطح شهر مقدس مشهد برپا شد. شهيد ابتدا در منزل آقاي اخوان فاطمي واقع در كوچه عباسقلي خان جنب گرمابه اسلامي منبر مي رفته و در شبهاي 21 و 22 و 23 سال 1342 در مسجد فيل واقع در پايين خيابان منبر داشتند و در آنجا درباره حقوق  زن و انجمن هاي ايالتي و ولايتي و كاپيتولاسيون صحبت مي كردند كه در شب سوم روز 3 شنبه 23/7/1342 مامورين شهرباني مسجد را محاصره كردند و قصد بردن شهيد هاشمي نژاد را داشتند . در اين حادثه كه جمعيت منسجم حدود پانزده هزار نفر بوده است تعدادي شهيد ‘  تعدادي مجروح و تعدادي اسير و زنداني شدند و شهيد بزرگوار بازداشت و زنداني و سپس ممنوع الملاقات شدند . رژيم منحوس با تلگراف ابراز تاسف آيت ا... ميلاني ‘ شهيد را به دو ماه زندان قابل خريد محكوم نمود . ضمن اينكه دادستان تقاضاي اعدام  براي ايشان نموده بود . در همان شبها راديو بي بي سي اعلام كرد كه در مشهد حادثه مسجد فيل را كه از نادرترين حوادث مي باشد ‘  شير بچه اي در مشهد بوجود آورده است . بعد از آن شهيد هاشمي نژاد بارها و بارها دستگير و زنداني شدند تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 كه از زندان آزاد گرديدند و در سنگر دبير كل حزب جمهوري اسلامي مشهد جهت ارتقاي سطح آگاهيهاي اعضا و حزب جوانان خدمات شايسته اي را انجام دادند . سپس وي با راي قاطع مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافته و در تصويب قوانين حياتي چون ولايت فقيه بيشترين نقش را  ايفا نمودند . در قضاياي جنگ تحميلي يكي دو نوبت به همراه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت ا... خامنه اي به مناطق جنگي رفته و در افشاي خيانتهاي بني صدر ملعون و جبهه متحد ليبرالهاي سلطنت طلب و منافقين سهم بسزايي داشتند.

    اما نقشه ترور شهيد هاشمي نژاد از درون سازمان منافقين طرح ريزي شد و صبح روز هفتم مهر ماه 1360 همزمان با شهادت حضرت جواد الائمه عليه السلام طبق معمول در كلاس درس حضور يافته و ساعت 8 صبح هنگامي كه در حال خروج از حزب بودند در محل درب خروجي حزب جمهوري اسلامي به خيل شهدا پيوست و پيكر پاكش در حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا (ع) بخاك سپرده شد و سه روز عزاي عمومي در خراسان اعلام گرديد . مدت زندگي شهيد حدود 49 سال و 2 ماه و 2 روز بوده است .

 
روحش شاد و يادش گرامي باد - همرزم شهيد حاج مهدي خسروي
 





برچسب ها : زندگینامه -زندگینامه شهدا - زندگی نامه شهدا ی بهشهر -شهید هاشمی نژاد -شهید عبالکریم هاشمی نژاد - زندگی نامه شهید هاشمی نژاد - زندگینامه شهید عبالکریم هاشمی نژاد- شهدای بهشهر,

 



زندگینامه سردار  شهید نور علی شوشتری



موضوع : شهدا گمنام ,  , 

« مقام فاطمه بودن »

 

بسم الله الرحمن الرحیم




« مقام فاطمه بودن »




بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است!


تو عطر یاسی و نرگس تویی که زهرایی


خوش آمدی به زمین ای شروع زیبایی


برای ظلمت شب‏های مکه آمده ‏ای



تو آن طلوع قشنگی که در کنار علی


ز سرنوشت حسینت قیام خواهد کرد


تو آمدی که بگویی شرافت یک زن




تو آمدی که بگویی اگرچه پهلویت، شکسته، اما از آن دوازده خورشید به آسمان و زمین، از تو هدیه خواهد شد، سلام بر تو که عشق محمدی و علی!
تو که آمدی، فرشته ‏ها جشن گرفتند، بهشت زینت بست و خدا برای همیشه دوستان تو را از بند آتش برید...
تو که آمدی، آب‏های بهشتی به جوش آمدند، کوثر مست نوشانوش بهشتیان شد و ذرات هستی در ذات رگ‏ های هوششان شادی را احساس کردند و اکنون از وجود توست که کره خاک به بند هستی وصل است و گیاه و جانور و آدم حیات از سر می‏گیرند.
سلام بر شب و روز میلاد تو و تبریک و تهنیت به آخرین مرد بت‏ شکن از اولاد تو!

فرا رسیدن 20 جمادی الثانی سالروز میلاد دخت نبی مکرم اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به محضر امام عصر حضرت حجة ابن الحسن عسکری علیه آلاف التحیة و السلام و عموم شیعیان جهان تبریک عرض مینماییم .





برچسب ها : مقام - فاطمه الزهرا- مقام فاطمه زهرا-,
موضوع :  ,  , 
 
 
شهید گمنام سلام شهید گمنام بگو حرف دلت رو تا کی می خوای سکوت کنی شهید گمنام بگو پس کی می خوای فکری برای بغض تو گلوت کنی راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره راستی مادر نصف شبا با گریه از خواب می پره راستی بابات چند ساله دق مرگ شدو عمرش سر امد راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره خودم می دونم شرمنده ی پلاکتم به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم باشه دیگه کل وصیت هاتو اجراء می کنم تو فقط غصه نخور باشه دیگه فکر برا اشکای رهبر می کنم باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم
 




برچسب ها : شهدا- شهدای گمنام شهدای اسلام -شهدای دفاع مقدس- شهید ,

دانش آموز شهيد محمود ناظری:
«بسم الله الرحمن الرحيم»

"و من طلبنی وجدني و من وجدني عرفني...."

"وهر كس مرا طلب كند خواهد يافت و هر كس مرابيابد خواهد شناخت و هر كس مرا بشناسد عاشقم خواهد شد و آنكه عاشقم شد من نيز عاشقش شوم و هر كس كه عاشقش شدم مي كشم او را و آنكه من او را بكشم خون بهايش بر من واجب است پس من خود خون بهاي او خواهم بود ..."

سپاس فراوان خداوند يكتا را كه ما را آفريد و به ما درس چگونه زيستن و چگونه مردن آموخت و با سلام به پيشگاه اختر تابناك ولايت و امامت مهدي موعود (عج) و سلام برنائب بر حقش امام امت و سلام و درود بي پايان بر تمامي رزمندگان اسلام كه با نثار خونشان نهال انقلاب اسلامي را آبياري مي نمايند.

خدايا بارلها خودت شاهدي كه من هيچ نوع مقصدي جز دفاع از قانون اسلامي خودت ندارم و اين راهي كه من انتخاب كرده ام راهي است كه امام حسين (ع) اين راه را پيموده و علي اكبر پيموده، عباس دلاور پيموده، كليه شهيدان از صدر اسلام گرفته تا اكنون پيموده اند پس خون من از خون بقيه شهدا كه بهتر نيست لذا از درگاه ايزد منان تقاضاي شهادت در راه ستايش تو را دارم.

من محمود ناظري فرزند علي اكبر بر اساس مسئوليتي كه بر عهده من بود كه از حريم اسلام دفاع نمايم راهي جبهه هاي حق عليه باطل شدم تا از مرزهاي سياسي اسلام دفاع كنم. اميد است كه خداوند مرا ببخشد و لحظه اي من را به خود وانگذارد و ضمن عفو و بخشش از كليه دوستان و همشهريان اميد است خداوند عبادت همگي را در راهش قبول بفرمايد و اميدوارم كه خداوند به شما پدر و مادر عزيزم صبر عنايت فرمايد.

پدرجان من عقيده دارم به فرموده اماممان و روح خدا، اگر بكشيم يا كشته شويم در هر دو حال پيروزيم.من زندگي زير بار ظلم را قبول نخواهم كرد و مرگ سرخ را بر اين زندگي ترجيح مي دهم.

به من الهام شد كه به آرزوي ديرينه ام، شهادت، خواهم رسيد اما افسوس مي خورم كه ۱۸ سال از عمرم مي گذرد و هنوز اندر خم يك كوچه ام.

پدر عزيزم، درود خدا برتو باد كه با امضاي رضايت نامه ي من در حقيقت شهادت نامه ام را امضا كردي.

در پايان مقداري حساب با برادران داشتم كه اسامي آنها را يادداشت كرده ام، تصفيه نماييد.

يك ماه هم روزه قرض دارم اميد است قضايش را بدهيد.


ديگر عرضي ندارم. والسلام.

محمود ناظری۷/۷/۱۳۶۳

وصیت نامه ی شهید نوجوان مهرداد عزیزاللهی


«به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه»

«تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم یک خمپاره تقریباً 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.»
شهید مهرداد عزیز الهی

دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال 1346 در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.

تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.

شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال 1364، در عملیات کربلای 4 در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

 خانواده «عزیز اللهی» 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.

 

وصیت نامه شهید محمدرضا مهرپاک از شهدای دانش آموز:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

می خواهم خامه قلم را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را به این سینه سفید منقش کنم اما قلم را توانایی این کار نیست، کاغذ را تحمل این نقش نیست. می خواهم امواج خروشان احساس را به مهار (عقل) در زندان تن محبوس کنم. اما عقل را توان به بند کشیدن دل نیست.تن را قدرت نگهداشتن روح نیست. چشمانم را می بندم می خواهم تصویری از آن جمال رعنای یار را در ذهن تصور کنم.

اما تصویر آن جمال زیبا را کسی قادر به تصور نیست. می خواهم مرغ اندیشه را از پرواز آسمان سرخ رنگ عشق باز دارم اما او را هیچ قیدی قادر به مقید ساختن نیست.این آسمان خونین را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست. قلم را دوباره به چرخش وا می دارم.امواج خیره سراساس به ساحل اطمینان هجوم می آوردندآن یاررعنا تمام قد عشق رابه تماشاایستاده است.

مرغ اندیشه به پرواز خویش ادامه می دهد کاغذ از سیاهی قلم نقش می پذیرد دل زبان گشوده که:ای نازنین دلبر تو مرا همچو شبنم صبحگاهی پاک خواسته بودی و من روسیاه از نوک پا تا فرق سر به گناه آلوده گشتم. پس مراببخش.

ای دوست،تو ازمن خواسته بودی به عهد وفا کنم وبه سویت بشتابم و من همان شاکر نادانی هستم پس مراببخش ولی بدان من نیز روزی پاک بودم قلبم هنوز از زنگار پاک بود.چشمانم هنوز بر رخی نگاه نکرده بود.دستانم هنوزبه ناپاکی آلوده نشده بود.

وجودم پاک بود،عقلم پاک بود،(آه ای زیبای زیبایان) چه کنم نفس بر من غالب شد و تو خود حال مرا می بینی،شیطان را به دوستی برگزیدم و تو روزگارم رامی بینی ولی هرگز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده ام،هرگزازروی عمد برخلاف دوستی ام عمل نکرده ام.هرگز!

خود می دانی حتی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود فکر تو آن را تلخ می کرد که هرگز گناه لذت نداشته است خود می دانی همواره پشیمان بوده ام ولی چه کنم که وجود کثیفم را شیطان مسلط شده است.

هرگاه خواسته بود سیلی به رخ شیطان زنم این نفس جلویم را گرفته بود.آری خود می دانی روزگاری پاکترین و صادقترین بودم.شبها به لبخندی می خوابیدم وصبح هابه لبخندی دیگربیدار می شدم شب و روزم با تو می گذشت.

و حالا،رانده از هر جا،مانده از هر چیز،پشیمان از هر کار به درگاهت آمده ام،می گفتندتو به این سرزمین آشنایی دراین جا دوستان زیادی داریم.می گفتندبه اینجانظری داری ومن سرازپا نشناخته به اینجا آمده ام شتاب داشتم تا به اینجا برسم.

پا برهنه،جامه دریده،چشم گریان،با تنی ریش به اینجا رسیده ام.چشمانم کم سو گشته اند پاهایم مجروح است دلم پریشان است،آیاتومراخواهی پذیرفت؟آیابرای دیدنت حالی جزاین می خواهی؟ آیابرای وصالت مهریه ای بالاترازاین خواستاری؟پس کی برمن ناتوان نظرخواهی افکند.

پس کی مرا خواهی پذیرفت.همه خوبانت را قبول کرده ای و من بیچاره بر درگهت نشسته ام که چه کنی.آیا وقتی خونی در بدنم در جریان است روحی در تنم باقی است،تو مرا می پذیری حاشا و کلا! تا دستانم می جنبد،قلبم می تپد تو مرا هرگز قبول نخواهی کرد؟

پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید،ای نامردان جاهل مرا بکشید،ای خون فوران کن،ای تن پاره شو،ای چشم کور شو،بگذار دستانم بکشند.پاهایم قطع شود مغزم پریشان شود،مگرتواین را نمی خواهی مگر تو این را قبول نمی کنی؛پس تو می گویی چه کنم؟

بهای دیدنت را این جان ناقابل قرار داده ایم،پس ای خصم مرا بکش.به درگهت انتظار تلخ است، برای وصالت صبر نتوان کرد مرا در انتظار مگذار،هرکس خواسته است به شیطان پشت پا بزند ،هر کس می خواهد راه میان بر را انتخاب کند.

هرکس خواسته است با تو دم ساز شود،هر کس خواسته است با تو هم سخن شود به اینجا شتافته است و من از آنها تبعیت کرده ام.آیا مرا هم قبول خواهی کرد؟

هیچ کس وقتی بدن پاره پاره ام را دید گریه نکند.احدی چشم به جسم بی روحم دوخت گریه نکند. این تن جز قفس نیست که این پوست و استخوان بیش نیست.این بدن پوسته صدفی بیش نیست، مرواریدش را تقدیم یار کرده ام و حقش هم همین است.

بر من قبری نسازید،مرا از یادها ببرید،من نبودم،منی وجود نداشته است می خواهم همه جز او مرا از یاد ببرندمی خواهم تنها باشم وشمامرا ازاین تنهایی بازندارید،هر کس می خواهد بهترین راه را انتخاب کند باید بیشترین بها را بدهد من نیز چنین کرده ام پس مرا بر این ناراحت نشوید که بسیار سود برده ام.

پدر جان از شما می خواهم در مسجد بعد از نماز حتماً طول عمر امام را از خدا بخواهید و پیروزی لشگریان اسلام را خواستار شوید واگر توانستید به یاد رزمندگان وامام زمان(عج)و پیروزی نهایی اسلام بعد از نماز(امن یجیب) بخوانید.ملت عزیز ایران از امام امت پیروی کنید که صلاح و پیروزی و رستگاری ما در این است.

خدایا!خدایا!تا انقلاب مهدی خمینی رو نگهدار...

منبع:وبلاگ«وصایای دانش آموزان شهید»

نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...





برچسب ها : شهدای کوچک- شهدای دانش امور -شهید محمود ناظری-شهید مهرداد عزیزالهی-شهید محمد رضا مهر پاک,

صدرالدین دهقان

کوچکترین شهید دفاع مقدس-دانش آموز 12 ساله محمد حسین ذوالفقاری

   با وجود این که آوازه جانفشانی شهید محمد حسین فهمیده به عنوان  کم وسن و سال ترین  نوجوان شهید در جبهه های رزم در کشور مطرح شد، اما در واقع باید کم سن ترین شهید کشور را از استان یزد دانست.

دانش آموز12 ساله شهید محمد حسین ذوالفقاری در تاریخ  28/ 10/ 1360در جبهه های جنگ ودر منطقه عملیاتی شوش ، کارنامه قبولی شهادت را از حضرت حق دریافت کرد.

زادگاه او بخش شورک واقع در  شهرستان میبد است که با تقدیم 72 شهید  و جاویدالاثر نام خود رادر ردیف حماسه سازان وقهرمان پروران کشور به ثبت رسانده است به گونه ای که در دوران دفاع مقدس  به علت کثرت تقدیم لاله های ارغوانی به باغستان شهادت به نام" شهیدیه " تغییر نام داد.

طلوع دل انگیز اودر دهم فروردین ماه ، سال 1348 بود .او در خانواده ای متولد شد که شبنم مهر حسین (ع ) عطر لحظه های راز و نیازش بو د و از چشمه سار معنویت والدین خدا باور خویش سیراب می شد . هنوز 5 بهار از عمرش نگذشته بود که در محضر ادیب عشق  بر سر سفره وحی ،  مائده های آسمانی برگرفت  ودر مسیر نوازش پاک آیه های هدایت قرار گرفت .

 در مهرماه 1355 همزمان با بازگشایی مدارس ، محمد حسین در سن شش سالگی  با نشاطی کودکانه پا به محیط با صفای مدرسه نهاد .در پرونده شخصیتی محمد حسین در دبستان سلمان  این عبارت به چشم می خورد : دانش آموز محمد حسین ذوالفقاری  از نظر دقت ،فهم ،حافظه ،کوشش،سرعت عمل و اتکا به نفس خوب است ودر تلاش انفرادی فعال و در فعالیت های گروهی مدیر می باشد .

در تابستان 1357 به همراه خانواده اش برای زیارت  قبور ائمه اطهار و از طریق مرز کویت به کشور عراق عزیمت می نماید.

زائر کوی کربلا ، در عراق ، سیمای نورانی امام را در تبعید  می بیند و نماز جماعت را به مقتدای خود حضرت امام خمینی در مسجد شیخ انصاری اقامه می کند و در هنگام بازگشت عکس های امام را به همراه کتاب ممنوعه نهضت اسلامی را بدون اطلاع والدین خود ،مخفیانه به ایران آورد.این اولین قدم برای پیوستن او به صفوف مبارزین نهضت امام خمینی "ره" بود.

با آغاز جنگ تحمیلی ، محمد حسین 12 ساله در حالی که غنچه های جهاد و مبارزه را در باغ نیلوفری اندیشه  خود پرورانده  است آهنگ جبهه می نماید . علیرضا برادر بزرگترش که قبل از او به سوی عرصه های عشق و حماسه شتافته بود ، پیوند  عاشقانه آشنایی محمد حسین را با اسرار عارفانه جبهه را فراهم ساخته بود .

 پدرش می گوید : پس از دیدن دوره آموزش نظامی پیش من آمد و گفت:پدر می خواهم بروم جبهه.گفتم:درس واجب تر است .گفت:در آینده هم می شود درس خواند ،اکنون لازم است بروم.گفتم: تو چه کار می توانی انجام دهی؟توخیلی کوچکی  هنوز 12 سال بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت:می گویید من نروم ؟حتی نمی توانم برای رزمندگان آب ببرم که این چنین حرفی به من می زنید ؟گفتم: چرا. گفت:پس می روم، سر انجام عازم جبهه شد، با این که فرزند بزرگترم هم ،در جبهه بود حرفی نزدم. چون او اصلا فرزند این دنیا نبود و دل به این دنیا نبسته بود .نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت.

محمد حسین در تاریخ  23/ 7/ 1360 چون شهابی  رهیده از خاک ریز شهر با سرعت نوری راهی کهکشان پر فروغ جبهه شد.

وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ 18/ 9/ 1360در منطقه لاله زار بستان به فیض عظیم شهادت نائل شد ، مسئو لین تصمیم گرفتند بدون این که وی از شهادت برادرش مطلع شود،  او را روانه میبد نمایند . یکی از همرزمانش می گوید:اما او از شهادت برادرش مطلع بود. وقتی به او گفتم حالا که برادرت به شهادت رسیده ، بهتر است که به میبد بروی.او با روحیه ای عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به جبهه برگردم.هنگامی که اصرار کردم گفت  او برای خودش شهید شده ،آخرت برای اوست نه من و سپس گفت: اسلحه برادرم را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است. سرانجام او را برای مراسم برادرش به میبد روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برادرش برگزار نشده بود که او با پیشانی بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های عشق و ایثار می گرددو پس ازحماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ 28/ 10/ 1360 در دشت شقایق خیز شوش بر اثر اصابت چندین ترکش خمپاره به هردو دست و هر دو پا در حالی که زمزمه یا حسین بر لب داشت به لاله رویان هم رزم خود ،خنیاگران عشق پیوست .

پیکر محمد حسین که همچون" شیشه عطری شکسته" فضا ی مراسم تشییع را عطر افشان نموده بود به طرف زادگاهش شهیدیه میبد  تشییع و در جوار برادر شهید ش علیرضا در گلزار شهدای همیشه جاوید به عنوان دهمین شهید این منطقه به خاک سپرده شد .

  یادش همیشه گرامی و راهش سبز و پر رهرو با د





برچسب ها : کوچکترین شهید -شهیدان - شهدا- شهید 12 ساله -محمد حسین ذئالفقاری- شهید 12 ساله محمد حسین ذدالفقاری,

خبرگزاري فارس: امير خلبان لشكري باسابقه‌ترين آزاده ايراني كه مدت 18 سال در زندانهاي عراق بود، شب گذشته به ديار باقي شتافت.
 
راه بهشت از پيروزي گذشت(خيابان پيروزي)
 
كاش هنوز بودي و خاطرات اسارت را برايم تعريف ميكردي ، دير ترا شناختيم ، چون زود رفتي.
۵۶ سال زندگي زياد نيست ، آن ۱۸ سال اسارت را هم كه كم كنيم مي شود ۳۸ سال.
كمي زود رفتي قهرمان ، قبول كن إ
چهار شنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۳۸۸ خيابان پيروزي تهران پر بود از عكسهاي مختلف و پوسترهاي رنگارنگ تو قهرمان بزرگ.من ولي ميان همه اين عكسها همان عكس قديمي ات را بيشتر دوست دارم ، همان كه وسط ايستاده بودي و همان  طور كه بايد راه ميرفتي ، درست مثل يك ژنرال ، آن لحظه ورودت به ايران و رهايي از اسارت را مي گويم،يك افسر عراقي سمت راستت و يك نفر لباس شخصي در سمت چپت كه احتمالا " از صليب سرخ بود ،ولي تو خوب راه ميرفتي خوب ، سرت بالا ، سينه جلو ،آن روز كه تو آمدي پسرت ۱۹ سال بيشتر نداشت به قد عمر تو در زندان و اسارت و حالا تو راست قامت ايستاده بودي تو عمري پرواز كرده بودي و پريدن را خوب مي دانستي ، بايد پر ميكشيدي ، اما كمي زود بود باور كن زود بود زود، حالا ديگر نيستي





برچسب ها : خلبان ازاده ی ایرانی- ایران -خلبان - پر سابقه ترین خلبان,

 

 

آمار جنگ هشت ساله ایران با عراق





برچسب ها : امار جنگ - تعداد شهدا - شهدای جنگ تحمیلی چند نفر بودن - جنگ ایران و عراق,
موضوع : شهادت ,  , 

 

 

جلوگیری از صادر شدن انقلاب اسلامی بود





برچسب ها : هدف از جنگ دفع مقدس- هدف شهیدان از جنگ - شهیدان چه هدفی داشتند - شهدادت به چه معنا بود ,

 

شهید علم الهدی





برچسب ها : زندگینامه -شهید علم الهدی- زندگینامه شهید علم الهدی ,


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد